محل تبلیغات شما
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست می رسم با تو به خانه ، از خیابانی که نیست می نشینی روبرویم خستگی در می کنی چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است ؟ باز می خندم که خیلی . ! گرچه می دانی که نیست شعر می خوانم برایت واژه ها گل می کنند یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست چشم می دوزم به چشمت ، می شود آیا کمی دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟ وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که

تلاش همیشه به موفقیت می‌رسد اگر از آن خسته نشوی

نمونه سوال نوبت دوم فیزیک

جمعه 26 اردیبهشت 99

ریزم ,توی ,باز ,، ,برایت ,چشمت ,که نیست ,می شود ,می ریزم ,نیست می ,باز می

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدافعان حریم زینبی پروپوزال، پایان نامه و مقاله! خدایا چرا من... ؟